منوی اصلی


نویسندگان


آرشیو موضوعی

درهم و برهم

متفرقه

خبر تصویری

عکس

داستان

اس ام اس و پیامک

پزشکی و بهداشتی

عاشقانه ها

لینک دوستان

ردیاب جی پی اس ماشین

ارم زوتی z300

جلو پنجره زوتی

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان تنهاترین آرزو و آدرس tanhatarinarezo.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





قالب بلاگفا

آمار بازدید

» تعداد بازديدها:
» کاربر: Admin

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 344
بازدید دیروز : 5
بازدید هفته : 349
بازدید ماه : 349
بازدید کل : 547
تعداد مطالب : 89
تعداد نظرات : 19
تعداد آنلاین : 1

آرشیو ماهانه


پیوند های روزانه


لوگوی ما

تنهاترین آرزو


لوگوی دوستان


بر چسب ها




طالع بینی جالب دانشجویان

یک شنبه 15 بهمن 1391

 



:: موضوعات مرتبط: درهم و برهم، متفرقه، ،
:: برچسب‌ها: طالع بینی جالب دانشجویان,
ادامه ی مطلب ...

نوشته شده توسط تنهاترین آرزو در ساعت 8:45



پرتره های افراد معروف با جملات خودشان

یک شنبه 15 بهمن 1391



:: موضوعات مرتبط: عکس، ،
:: برچسب‌ها: پرتره های افراد معروف با جملات خودشان,
ادامه ی مطلب ...

نوشته شده توسط تنهاترین آرزو در ساعت 8:31



تصاویر ناب و دیدنی

شنبه 14 بهمن 1391

 



:: موضوعات مرتبط: عکس، ،
:: برچسب‌ها: تصاویر ناب و دیدنی,
ادامه ی مطلب ...

نوشته شده توسط تنهاترین آرزو در ساعت 9:29



تصاویر ناب و دیدنی

شنبه 14 بهمن 1391

 



:: موضوعات مرتبط: عکس، ،
:: برچسب‌ها: تصاویر ناب و دیدنی,
ادامه ی مطلب ...

نوشته شده توسط تنهاترین آرزو در ساعت 9:29



شنبه 14 بهمن 1391

دختری بود نابینا که از خودش تنفر داشت بلكه از تمام دنیا تنفر داشت و فقط یک نفر را دوست داشت دلداده اش را و با او چنین گفته بود« اگر روزی قادر به دیدن باشم حتی اگر فقط برای یک لحظه بتوانم دنیا را ببینم عروس تو خواهم شد »
و چنین شد که آمد آن روزی که یک نفر پیدا شد که حاضر شود چشمهای خودش را به دختر نابینا بدهد و دختر آسمان را دید و زمین را، رودخانه ها، درختها، آدمیان و پرنده ها و نفرت از روانش رخت بر بست دلداده به دیدنش آمد و یاد آور وعده دیرینش شد :
« بیا و با من عروسی کن،ببین که سالهای سال منتظرت مانده ام»
دختر برخود بلرزید و به زمزمه با خود گفت :« این چه بخت شومی است که مرا رها نمی کند ؟ »
دلداده اش هم نابینا بود و دختر قاطعانه جواب داد : قادر به همسری با او نیست
دلداده رو به دیگر سو کرد که دختر اشکهایش را نبیند و در حالی که از او دور می شد
گفت پس به من قول بده که مواظب چشمانم باشی.




نوشته شده توسط تنهاترین آرزو در ساعت 8:55



عکسهایی زیبا از جاذبه های کیش

شنبه 14 بهمن 1391

 



:: موضوعات مرتبط: عکس، ،
:: برچسب‌ها: عکسهایی زیبا از جاذبه های کیش,
ادامه ی مطلب ...

نوشته شده توسط تنهاترین آرزو در ساعت 8:45



تصاویر زیبا و جالب از انعکاس

شنبه 14 بهمن 1391

 



:: موضوعات مرتبط: عکس، ،
:: برچسب‌ها: تصاویر زیبا و جالب از انعکاس,
ادامه ی مطلب ...

نوشته شده توسط تنهاترین آرزو در ساعت 8:38



شنبه 14 بهمن 1391

حتما در یکی دو هفته اخیر، در مورد ویکی‌لیکس، بسیار خوانده‌اید و شنیده‌اید و تفسیرهای متضادی در مورد ماهیت و تأثیرگذاری آن خوانده‌اید.

اما در این پست، فارغ از این بحث‌ها، بر چیز ملموس‌تری تمرکز می‌کنیم: پایگاه داده‌های ویکی لیکس!

اگر علاقه‌مند به فناوری باشید، احتمال دارید تصاویری از محل کار شرکت‌های بزرگی مانند گوگل، مایکروسافت، فیس‌بوک یا توییتر را دیده باشید و از زیبایی محل کار آنها شگفت‌زده شده باشید. اما پایگاه داده‌ها و محل کار کارکنان فنی ویکی لیکس، واقعا از هر نظر بی‌نظیر است.

به نظر شما محل فیزیکی ذخیره هزاران سند منتشرشده و منتشرنشده، ویکی‌لیکس چگونه جایی می‌تواند باشد؟!

 



ادامه ی مطلب ...

نوشته شده توسط تنهاترین آرزو در ساعت 8:24



تصاویر زیبا از نقاشی های چهره در چهره

شنبه 14 بهمن 1391

 

 



:: موضوعات مرتبط: عکس، ،
:: برچسب‌ها: تصاویر زیبا از نقاشی های چهره در چهره,
ادامه ی مطلب ...

نوشته شده توسط تنهاترین آرزو در ساعت 8:6



زنان ایران به روایت دوربین

شنبه 14 بهمن 1391

 



:: موضوعات مرتبط: خبر تصویری، عکس، ،
:: برچسب‌ها: زنان ایران به روایت دوربین,
ادامه ی مطلب ...

نوشته شده توسط تنهاترین آرزو در ساعت 7:54



مرکز خرید شوهر

شنبه 14 بهمن 1391

یک مرکز خرید شوهر وجود داشت که ۵ طبقه بود و دخترها به آنجا می رفتند و شوهری برای خود می گرفتند.
شرایط این مرکز خرید این بود هر کس فقط می توانست یک بار از این مرکز خرید کند و به هر طبقه که می رفت دیگر نمی توانست به طبقه قبل برگردد.

روزی دو دختر به این مرکز خرید رفتند. در طبقه اول نوشته بود این مردان شغل خوب و بچه های دوست داشتنی دارند دختری که تابلو را خوانده بود گفت از بی کاری بهتره ولی می خوام ببینم که بالاتری ها چی دارند؟

در طبقه دوم نوشته بود این مردان شغل خوب با حقوق زیاد و بچه های دوست داشتنی و چهره زیبا دارند. دختر گفت هوم م م طبقه بالاتر چه جوریه؟

طبقه سوم نوشته بود این مردان شغل خوب با درآمد زیاد، بچه های دوست داشتنی و چهره ای زیبا و درکارهای خانه هم کمک می کنند. دختر گفت وای ی ی چه قدر وسوسه انگیز ولی بریم بالا تر ببینیم چه خبره؟

طبقه چهارم نوشته بود این مردان شغل خوب با درآمد زیاد، بچه های دوست داشتنی، چهره ای زیبا، در کارهای خانه به همسر خود کمک می کنند و هدفی عالی در زندگی دارند. دختر: وای چه قدر خوب پس چه چیزی ممکنه در طبقه اخر باشه؟ پس رفتند به طبقه پنجم.

طبقه پنجم: این طبقه فقط برای این است که ثابت کند زنان راضی شدنی نیستند. از اینکه به مرکز ما آمدید متشکریم روز خوبی را برای شما آرزو می کنیم.



:: موضوعات مرتبط: داستان، ،
:: برچسب‌ها: مرکز خرید شوهر,

نوشته شده توسط تنهاترین آرزو در ساعت 7:43



داستان یک دانشمند

جمعه 13 بهمن 1391

مدت ها پیش کشاورز فقیری برای پیداکردن غذا یا شکاری به دل جنگل رفت .
هنوز مسیر زیادی را طی نکرده بود که صدای فریاد کمکی به گوشش رسید.
او صدا را دنبال کرد تا به منبع آن رسید و دید که پسر بچه ای در باتلاقی افتاد و آهسته و آرام به سمت پایین می رود .
آن پسربچه به شدت وحشت زده بود و با چشمانش به کشاورز التماس می کرد تا جانش را نجات دهد.
کشاورز با هزار بدبختی با به خطر انداختن جان خودش بالاخره موفق شد پسرک را از مرگ حتمی و تدریجی نجات دهد و او را از باتلاق بیرون بکشد....
فردای آن روز وقتی که کشاورز روی روی زمینش مشغول کار بود،
کالسکه سلطنتی مجللی در کنار نرده های ورودی زمین کشاورز ایستاد .
دو سرباز از آن پیاده شدند و در را برای آقای قد بلندی که لباس های اشرافی بر تن داشت ،بازکردند.
زمانی که آن مرد با لباس های گران قیمتی که برتن داشت پایین آمد ،
خود را پدر پسری که کشاورز روز گذشته او را از مرگ نجات داده بود،معرفی کرد.
او به کشاورز گفت که می خواهد این محبتش را جبران کند وحاضر است در عوض کار بزرگی که او انجام داده،هرچه بخواهد به او بدهد .کشاورز با مناعت طبعی که داشت به مرد ثروتمند گفت که او این کار را برای رضای خدا و به خاطر انسانیت انجام داده و هیچ چشم داشتی در مقابل آن ندارد.
در همین موقع پسر کشاورز از ساختمان وسط زمین بیرون آمد.مرد ثروتمند که متوجه شد کشاورز پسرس هم سن وسال پسر خودش دارد ،
به پیرمردگفت که می خواهد یک معامله با او بکند.مردثروتمند­ گفت حال که تو پسرم را نجات دادی ،من هم پسر تورا مثل پسر خودم می دانم .
پس اجازه بده هزینه تحصیل او را در بهترین مدارس و دانشگاهها بپردازم .کشاورز موافقت کرد وپسرش پس از چند سال از دانشگاه علوم پزشکی لندن فارغ التحصیل شد و
به خاطر کشف یکی از بزرگ ترین ومهم ترین داروهای نجات بخش جهان که پنی سیلین بود،
به عنوان یک دانشمند مشهور شناخته شد.
آن پسر کسی نبود جز الکساندر فلیمینگ .چندسال گذشت .دست بر قضا پسر مرد ثروتمند به بیماری لاعلاجی مبتلا شد و این بار الکساندر،
پسر کشاورز که امروز یک دانشمند برجسته بود با داروی جدیدش بار دیگر جان آن پسر را نجات داد .جالب است بدانید که آن مرد ثروتمند ونجیب زاده کسی نبود جز لردران دلف چرچیل و پسرش هم کسی نبود جز وینستون چرچیل .



:: موضوعات مرتبط: داستان، ،
:: برچسب‌ها: داستان یک دانشمند,

نوشته شده توسط تنهاترین آرزو در ساعت 21:0



جمعه 13 بهمن 1391

تا به حال فکر کرده اید که فضانوردان در فضا با وجود بی وزنی و مشکلات خاص چه خوراکی هایی را استفاده می کنند؟

در زیر غذاهای مخصوص فضانوردان را مشاهده می کنید.




ادامه ی مطلب ...

نوشته شده توسط تنهاترین آرزو در ساعت 20:46



پسرک فقیر

جمعه 13 بهمن 1391

پسر فقیری که از راه فروش خرت و پرت خرج تحصیل خود را بدست می آوردیک روز به شدت دچار تنگدستی و گرسنگی شد،
او فقط یک سکه ناقابل در جیب داشت در حالی که گرسنگی سخت به او فشار می آورد تصمیم گرفت از خانه بعدی تقاضای غذا کند،
با این حال وقتی دختر جوان زیبایی در را برویش گشود دستپاچه شد و به جای غذا یک لیوان آب خواست دختر جوان احساس کرد که او بسیارگرسنه است براش یک لیوان شیر بسیار بزرگ آور...د پسرک شیر را سر کشیدو آهسته گفت :
چقدر باید به شما بپردازم؟
دختر جوان گفت: هیچ،،،مادرمان به ما یاد داده در قبال کار نیکی که برای دیگران انجام می دهیم چیزی دریافت نکنیم،
پسرک در مقابل گفت : از صمیم قلب ازشما تشکر می کنم،
پسرک که"هاروارد کلی" نام داشت پس از ترک خانه نه تنها از نظر جسمی خود را قویتر حس می کرد بلکه ایمانش به خداوند و انسانهای نیکوکار نیز بیشتر شد،تا پیش از این او آماده شده بود دست از تحصیل بکشد
سالها بعد...........زن جوانی به بیماری مهلکی گرفتار شد پزشکان از درمان وی عاجز شدند او به شهر بزرگتری منتقل شد،
دکتر هاروارد کلی برای مشاوره درمورد وضعیت این زن فراخوانده شد وقتی او نام شهری که زن جوان از آنجا آمده بود شنید برق عجیبی از چشمانش نمایان شد او بلافاصله بیمار را شناخت مصمم به اتاقش بازگشت و با خود عهد کرد هر چه در توان دارد برای نجات زندگی وی به کار گیرد،
مبارزه آنها بعد از کشمش طولانی با بیماری به پیروزی رسید روز ترخیص بیمار فرا رسید زن با ترس و لرز صورتحساب را گشود او اطمینان داشت تا پایان عمر باید برای پرداخت صورت حساب کار کند،نگاهی به صورتحساب کرد جملهای به چشمش خورد "همه مخارج بیمارستان قبلاً با یک لیوان شیر پرداخت شده است
امضاءدکتر هاروارد کلی"زن مات و مبهوت مانده بود به یاد آنروز افتاد پسرکی برای یک لیوان آب درخانه را به صدا در آورده بود و او در عوض برایش یک لیوان شیر آورد اشک از چشمان زن سرازیرشد.
فقط توانست بگوید:خدایا شکر...



:: موضوعات مرتبط: داستان، ،
:: برچسب‌ها: پسرک فقیر,

نوشته شده توسط تنهاترین آرزو در ساعت 20:28



جمعه 13 بهمن 1391

در جغرافیا، همریزگاه به تلاقی دو رودخانه به یکدیگر اطلاق میشود.حال این تلاقی ممکن است از به هم پیوستن دو انشعاب یا به هم پیوستن یک شاخه به جریان رودخانه اصلی باشد و یا نقطه ای که در آن دو رودخانه بزرگ یکدیگر را ملاقات کرده و رودخانه ای جدید وجود می آورند ، مانند تلاقی دو رو دخانه مونونگاهلا و الگنی در پیتسبورگ، پنسیلوانیا که از به هم پیوستن این دو رود؛ رودخانه اوهایو به وجود می آید.




:: موضوعات مرتبط: خبر تصویری، عکس، ،
:: برچسب‌ها: 10 تصویر شگفت انگیز از تلاقی رودخانه ها در سراسر جهان,
ادامه ی مطلب ...

نوشته شده توسط تنهاترین آرزو در ساعت 20:18



عشق و ازدواج چیست؟

جمعه 13 بهمن 1391

شاگردي از استادش پرسيد:
عشق چيست؟
استاد در جواب گفت: به گندم زار برو و پرخوشه ترين شاخه را بياور.
اما در هنگام عبور از گندم زار،
به ياد داشته كه نمي تواني به عقب برگردي تا خوشه اي بچيني؟
شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتي طولاني برگشت.
استاد پرسيد: چه آوردي؟
و شاگرد با حسرت جواب داد: هيچ! هر چه جلو مي رفتم، خوشه هاي پرپشت تر مي ديدم و به اميد پيدا كردن پرپشت ترين، تا انتهاي گندم زار رفتم.
استاد گفت : عشق يعني همين !
شاگرد پرسيد: پس ازدواج چيست؟استاد به سخن آمد كه: به جنگل برو و بلندترين درخت را بياور.
اما به ياد داشته باش كه باز هم نمي تواني به عقب برگردي!
شاگرد رفت و پس از مدت كوتاهي با درختي برگشت!!!
استاد پرسيد كه شاگرد را چه شد و او درجواب گفت: به جنگل رفتم و اولين درخت بلندي را كه ديدم، انتخاب كردم.
ترسيدم كه اگر جلو بروم، باز هم دست خالي برگردم!
استاد گفت: ازدواج يعني همين !!!



:: موضوعات مرتبط: داستان، ،
:: برچسب‌ها: عشق و ازدواج چیست؟ ,

نوشته شده توسط تنهاترین آرزو در ساعت 20:12



شبنم و قطره / عکس

جمعه 13 بهمن 1391



:: موضوعات مرتبط: عکس، ،
:: برچسب‌ها: شبنم و قطره / عکس,
ادامه ی مطلب ...

نوشته شده توسط تنهاترین آرزو در ساعت 19:56



پیغام گیر تلفن مادربزرگ ها و پدربزرگ !

جمعه 13 بهمن 1391

ما اکنون در دسترس نیستیم؛ لطفا" بعد از شنیدن صدای بوق پیغام بگذارید:

اگر شما یکی از بچه های ما هستید؛ شماره 1 را فشار دهید.

اگر می خواهید بچه تان را نگه داریم؛ شماره 2 را فشار دهید.

اگر می خواهید ماشین را قرض بگیرید؛ شماره 3 را فشار دهید.

اگر می خواهید لباسهایتان را تعمیر کنیم؛ شماره 4 را فشار دهید.

اگر می خواهید بچه تان امشب پیش ما بخوابد؛ شماره 5 را فشار دهید.

اگر می خواهید بچه تان را از مدرسه برداریم؛ شماره 6 را فشار دهید.

اگر می خواهید برای مهمانان آخر هفته تان غذا درست کنیم؛ شماره 7 را فشار دهید.

اگر می خواهید امشب برای شام بیایید؛ شماره 8 را فشار دهید.

اگر پول می خواهید؛ شماره 9 را فشار دهید.

اما اگر می خواهید ما را برای شام دعوت کنید یا ما را به گردش ببرید،
بگویید، ما داریم گوش می کنیم ...





:: موضوعات مرتبط: درهم و برهم، متفرقه، ،
:: برچسب‌ها: پیغام گیر تلفن مادربزرگ ها و پدربزرگ !,

نوشته شده توسط تنهاترین آرزو در ساعت 17:32



بستنی شکلاتی

جمعه 13 بهمن 1391

در روزگارى که بستنى با شکلات به گرانى امروز نبود ، پسر ١٠ ساله ‌اى وارد قهوه فروشى هتلى شد و پشت میزى نشست .
خدمتکار براى سفارش گرفتن سراغش رفت .-
پسر پرسید : بستنى با شکلات چند است ؟
- خدمتکار گفت : ٥٠ سنتپسر کوچک دستش را در جیبش کرد ، تمام پول خردهایش را در آورد و شمرد .
بعد پرسید :- بستنى خالى چند است ؟
خدمتکار با توجه به این که تمام میز ها پر شده بود و عده ‌اى بیرون قهوه فروشى منتظر خالى شدن میز ایستاده بودند ،
با بی ‌حوصلگى گفت :- ٣٥ سنت
- پسر دوباره سکه ‌هایش را شمرد و گفت :
- براى من یک بستنى بیاورید .خدمتکار یک بستنى آورد و صورت ‌حساب را نیز روى میز گذاشت و رفت .
پسر بستنى را تمام کرد ، صورت ‌حساب را برداشت و پولش را به صندوق ‌دار پرداخت کرد و رفت .
هنگامى که خدمتکار براى تمیز کردن میز رفت ، گریه‌ اش گرفت .
پسر بچه روى میز در کنار بشقاب خالى، ١٥ سنت براى او انعام گذاشته بود .
خدمتکار متوجه شد که او با تمام پول ‌هایش می‌ توانست بستنى با شکلات بخورد امّا چون پولى براى انعام دادن برایش باقى نمی ‌ماند ،
این کار را نکرده بود و بستنى خالى خورده بود .



:: موضوعات مرتبط: داستان، ،
:: برچسب‌ها: بستنی شکلاتی,

نوشته شده توسط تنهاترین آرزو در ساعت 16:32



این عکس ها واقعی هستن!!!

جمعه 13 بهمن 1391



:: موضوعات مرتبط: عکس، ،
:: برچسب‌ها: این عکس ها واقعی هستن!!!,
ادامه ی مطلب ...

نوشته شده توسط تنهاترین آرزو در ساعت 16:30



ماجرای ۴ دانشجوی پسر…

جمعه 13 بهمن 1391

چهار دانشجو که به خودشان اعتماد کامل داشتند یک هفته قبل از امتحان پایان ترم به مسافرت رفتند و با دوستان خود در شهر دیگر حسابی به خوشگذرانی پرداختند.
اما وقتی به شهر خود برگشتند متوجه شدند که در مورد تاریخ امتحان اشتباه کرده اند و به جای سه شنبه، امتحان دوشنبه صبح بوده است.
بنابراین تصمیم گرفتند استاد خود را پیدا کنند وعلت جا ماندن از امتحان را برای او توضیح دهند.
آنها به استاد گفتند: ما به شهر دیگری رفته بودیم که در راه برگشت لاستیک خودرومان پنچر شد و از آنجایی که زاپاس نداشتیم تا مدت زمان طولانی نتوانستیم کسی را گیر بیاوریم و از او کمک بگیریم، به همین دلیل دوشنبه دیر وقت به خانه رسیدیم.»…..
استاد فکری کرد و پذیرفت که آنها روز بعد بیایند و امتحان بدهند.
چهار دانشجو روز بعد به دانشگاه رفتند و استاد آنها را به چهار اتاق جداگانه فرستاد و به هر یک ورقه امتحانی را داد و از آنها خواست که شروع کنند….
آنها به اولین مسأله نگاه کردند که ۵ نمره داشت. سوال خیلی آسان بود و به راحتی به آن پاسخ دادند…..
سپس ورقه را برگرداندند تا به سوال ۹۵ امتیازی پشت ورقه پاسخ بدهند که سوال این بود:
کدام لاستیک پنچر شده بود….؟!!!



:: موضوعات مرتبط: داستان، ،
:: برچسب‌ها: ماجرای ۴ دانشجوی پسر…,

نوشته شده توسط تنهاترین آرزو در ساعت 16:17



خمیر دندان و خش های سی دی؟

جمعه 13 بهمن 1391

هر زمانی که یک مشکلی در تکنولوژی وجود داشته باشد که عموم مردم درباره آن اطلاعات کاملی نداشته باشند، افسانه ها و داستان های محلی ( چه درست و چه غلط ) به کار گرفته می شوند تا مشکل حل شود. خود شما حتما راه حل ها و داستان های غیر قابل باوری در مورد تکنولوژی های مختلف شنیده اید که مطمئنا می دانید کاملا غلط هستند و تنها به خاطر عدم آگاهی مردم از آن تکنولوژی ها به وجود آمده اند.

یکی از همین داستان ها و راه حل های شک برانگیز در مورد تکنولوژی، همین تمیز کردن و از بین بردن خطوط روی سی دی با استفاده از خمیر دندان است. اما آیا واقعا چنین راه حلی جواب می دهد؟ در ادامه می خواهیم کاملا منتطقی به این موضوع بپردازیم و ببینیم آیا این مساله واقعیت دارد یا خیر. با آچاروب همراه باشید:

 




:: موضوعات مرتبط: درهم و برهم، متفرقه، ،
:: برچسب‌ها: خمیر دندان و خش های سی دی؟,
ادامه ی مطلب ...

نوشته شده توسط تنهاترین آرزو در ساعت 16:10



جاودانه ترین موجود دنیا که نمی میرد !!!

جمعه 13 بهمن 1391

در شرایطی که انسان همواره در طول تاریخ به دنبال کشف اکسیر زندگی جاویدان بوده، به نظر می رسد یک گونه از عروس‌های دریایی دارای چنین ویژگی خارق العاده‌ای هستند. گونه “Turritopsis Nutricula” یا “Turritopsis Dohrnii” قادر است سلول‌های خود را از حالت بلوغ به نابالغ بازگرداند و به بیان دیگر، جوان شود. این عروس دریایی از یک چرخه زندگی منظم برخوردار بوده، اما پس از بلوغ و جفتگیری به حالت اولیه خود یعنی یک کلنی پولیپ باز گشته و دوباره یک عروس دریایی به وجود می آید.

اندازه عروس‌های دریایی زنگوله شکل جاودانه حداکثر به ۴٫۵ میلیمتر می رسد که این رقم برای طول و عرض آنها تقریبا مشابه است. اگرچه محل زندگی اصلی آنها کارائیب است، اما در سراسر جهان پخش شده و کشف توانایی منحصر به فرد آنها، بحث‌های بسیاری را در میان دانشمندان ایجاد کرده است. برخی از دانشمندان معتقدند راز این عروس‌های دریایی به زودی کشف خواهد شد و آزمایشات انسانی آغاز می شود. در مقابل، برخی دیگر تنها انتظار دارند کشف راز زندگی جاودانه عروس‌های دریایی به بهبود کیفیت زندگی انسان در سال‌های پایانی عمر کمک کند.

 

 



:: موضوعات مرتبط: خبر تصویری، ،
:: برچسب‌ها: جاودانه ترین موجود دنیا که نمی میرد !!!,
ادامه ی مطلب ...

نوشته شده توسط تنهاترین آرزو در ساعت 11:44



حبس کودک در قفس برای دیدن فیلم! عکس

جمعه 13 بهمن 1391

پلیس ایالت نیومکزیکوی آمریکا یک زوج را بخاطر اینکه کودک خود را برای رفتن و دیدن یک فیلم در قفسی حبس کردند؛دستگیر کرد.
"سیندی پاتریارکیاس" 33 ساله و همسرش "ادموند گونزالس" برای اینکه به مدرسه مجاور خانه سیار آنها بروند و فیلم تماشا کنند
این کودک که از مشکل رشد رنج میبرد را در قفس بزرگی در داخل خانه حبس کردند.
همسر سابق گونزالس با پلیس تماس میگیرد و میگوید که او دیده آنها با سه فرزند به سمت مدرسه محل نمایش فیلم میروند و احتمالاً کودک را در تاریکی رها کرده اند اما با آمدن پلیس و باز شدن در خانه سیار متوجه شدند که اوضاع از این هم بدتر است.



:: موضوعات مرتبط: خبر تصویری، ،
:: برچسب‌ها: حبس کودک در قفس برای دیدن فیلم! عکس,
ادامه ی مطلب ...

نوشته شده توسط تنهاترین آرزو در ساعت 11:38



کـاخ کرملیـن روسیـه در یـک نگـاه

جمعه 13 بهمن 1391

هسته مرکزی شهر مسکو ارگ یا کرملین آن است که در قرن پانزدهم در کرانه شمالی رود مسکو ساخته شد و شامل تعدادی کاخ و کلیسا است. کاخ کرملین که می توان آنرا مروارید معماری و یادبود تاریخی روسیه معاصر نامید، از چهار قصر، چهار کلیسا و دیوار کرملین به همراه برج‌های کرملین تشکیل یافته ‌است. از این کاخ به منظور اسکان رئیس جمهور روسیه مورد استفاده قرار می‌گیرد.

دیوارهای کرملین و برج‌ها در طی سال‌های ۱۴۸۵ تا ۱۴۹۵ توسط استادان ایتالیائی ساخته شدند. زوایای ناهماهنگ مثلثی شکل دیوار کرملین محوطه‌ای به مساحت ۲۷۵۰۰۰ متر مربع (۶۸ جریب) را در بر می‌گیرد. طول کلی این دیوار ۲۲۳۵ متر (۲۴۴۴ یارد) است ولی ارتفاع آن در جاهای مختلف و بسته به نوع زمین آن، از ۵ تا ۱۹ متر در نوسان است. ضخامت دیوار نیز بین ۵/۳ تا ۵/۶ متر است. كف پوش برخی تالارهای کاخ از پاركت است كه از بیست نوع چوب های گوناگون درست شده است. چنین پاركتی یادآور نقش ونگار حك شده بر فرش است. شبها لوسترهای طلایی رنگ نقش دار كه هر یك از آنها یکهزار و سیصد كیلوگرام وزن دارد، نور تالارها را تأمین می کنند.

طی یکصد و شصت سال موجودیت كاخ كرملین این كاخ تغییرات زیادی را از سر گذرانده است. این کاخ دارای 800 اتاق جداگانه از جمله تالارها، سالن‎ها، رخت‎کن، راهرو و اتاق‎های اختصاصی برای اعضای شخص اول مملکت، اتاق مطبوعات و اتاق‎هایی برای خدمه فنی است. کرملین جایی است که تمام راه‎های روسیه به آنجا ختم می‎شود. در اینجا ایوان مخوف و استالین حکومت کردند، ناپلئون از کرملین آتش‎گرفتن مسکو را تماشا کرد، لنین دیکتاتوری پرولتاریا را شکل داد، گورباچف مبتکر پروسترویکا (دگرگون‎سازی) بود، یلتسین سعی کرد اصلاحات را به انجام برساند و ولادیمیر پوتین در راه به انجام رساندن اصلاحات و قراردادن روسیه در ردیف 10 کشور پیشرفته جهان تلاش کرد.





:: موضوعات مرتبط: خبر تصویری، عکس، ،
:: برچسب‌ها: کـاخ کرملیـن روسیـه در یـک نگـاه,
ادامه ی مطلب ...

نوشته شده توسط تنهاترین آرزو در ساعت 11:23



دیـدگاه های هنـرمندانه بـرای تـزئین غـذا

جمعه 13 بهمن 1391

غذا تنها به مفهوم خوردن و رفع نیازهای پروتئینی و ویتامینی بدن نیست. به عقیده ی ژاپنی ها خلاقیت در تزئین و چیدمان هر وعده غذایی هنری است که نباید نادیده گرفته شود. خصوصا برای بچه ها که موجب می شود ذائقه ی آنها را تحت تاثیر قرار دهد.





:: موضوعات مرتبط: عکس، ،
:: برچسب‌ها: دیـدگاه های هنـرمندانه بـرای تـزئین غـذا,
ادامه ی مطلب ...

نوشته شده توسط تنهاترین آرزو در ساعت 11:13



دوست دختر زیاد

جمعه 13 بهمن 1391

پسری که خیلی دوست دختر داشت بالاخره عاشق شد و ازدواج کرد...!!!
بعد خدا بهش یه دختر داد...!!!
یه روزبهش گفتم که یادته چجوری اشک دختر ها رو در میاوردی...؟؟!!
حالا خودت هم دختر داری...!!
نظرت چیه...!!؟؟
تحمل اشکش و داری...؟؟!!
بهم گفت:فقط می تونم بگم پشیمونم و امیدوارم همه اونها که دلشون رو شکستم منو ببخشن...!!!
هیچ پدری طاقت دیدن اشکهای دخترشونداره..!!­!
پدر های آینده...!!به دختر دار شدنتون خوب فکر کنید...!!
زمین گرده ها...!!
وهمینطور برعکسش,دخترهایی­ کِ اینطوریند...!!
شماهم گوش به زنگ باشید...!!



:: موضوعات مرتبط: داستان، ،
:: برچسب‌ها: دوست دختر زیاد,

نوشته شده توسط تنهاترین آرزو در ساعت 11:1



۳۴ساعت روپایی نوجوان ایرانی! عکس

جمعه 13 بهمن 1391

این مراسم ساعت ۹ روز سه شنبه ۱۰/۱۱/۹۱ آغاز شده است و تا ساعت ۱۵ الی ۱۹امروز ادامه خواهد داشت.
محل برگزاری مراسم ثبت رکورد روپایی توسط سعید فخاری خیابان سئول شمالی، درب غربی مجموعه ورزشی انقلاب سالن فدراسیون هندبال است.
سعید فخاری نوجوان ۱۷ ساله ساکن جنوب شهر تهران از ۶ سالگی با علاقه زیاد این کار را دنبال می کند و روزی ۸، ۹ ساعت تمرین رو پایی می کند،
او نه تنها با توپ بلکه با تیله، ساچمه، توپ بیلیارد، توپ تنیس و توپ گلف روپایی می زند، او توانسته با تخم مرغ خام ۲۱۷ تا روپایی بزند،
او علت موفقیتش را تمرکز و تشویق های پدر، مادر و مربیانش می داند.
عکس هایی از این مراسم را در زیر می بینید...




:: موضوعات مرتبط: خبر تصویری، ،
:: برچسب‌ها: ۳۴ساعت روپایی نوجوان ایرانی! عکس,
ادامه ی مطلب ...

نوشته شده توسط تنهاترین آرزو در ساعت 10:54



▂▃▅ یخچـــال های یخ خشتـــی ایــــران▂▃▅

جمعه 13 بهمن 1391



:: موضوعات مرتبط: عکس، ،
:: برچسب‌ها: ▂▃▅ یخچـــال های یخ خشتـــی ایــــران▂▃▅,
ادامه ی مطلب ...

نوشته شده توسط تنهاترین آرزو در ساعت 10:48



زیباترین پول‌های جهان

جمعه 13 بهمن 1391

پول هر کشوری یکی از نشانه‌های هر کشور و معرف فرهنگ و رسوم آن کشور است و داشتن پول‌های زیبا می‌تواند در شناخت مردم دیگر کشورها از آن کشور تاثیر به سزایی بگذارد.

دیوید استاندیش، نویسنده کتاب "هنر پول" اقدام به انتخاب زیباترین اسکناس‌های جهان کرده است. وی معتقد است که واحد پولی منطقه یورو یکی از زیباترین اسکناس‌های جهان است اما اسکناس‌های زیباتر از یورو نیز در جهان وجود دارد.




دلار جزایر کوک



:: موضوعات مرتبط: عکس، ،
:: برچسب‌ها: زیباترین پول‌های جهان,
ادامه ی مطلب ...

نوشته شده توسط تنهاترین آرزو در ساعت 10:41



تفاوت های فرهنگی باخت در ایران و اروپا

جمعه 13 بهمن 1391

مربی تیم بازنده شطرنج در اروپا:

امروز روز ما نبود و زیاد هم خوب بازی نکردیم.

مربی تیم بازنده شطرنج در ایران:

کورنومنت که افتضاح بود. هوا هم آلوده بود و اسب و فیل ما رو از نفس انداخت. زمین بازی هم به درد گوسفند چرانی می‌خورد.

Laughing Laughing Laughing



:: موضوعات مرتبط: درهم و برهم، متفرقه، ،
:: برچسب‌ها: تفاوت های فرهنگی باخت در ایران و اروپا,
ادامه ی مطلب ...

نوشته شده توسط تنهاترین آرزو در ساعت 10:31



سنگ هایی گه خود به خود حرکت میکنند!!!

جمعه 13 بهمن 1391

سنگ هاي دره مرگ در ايالات متحده آمريکا خودبخود و بدون دخالت عامل انساني يا غير انساني به طور مرموزي حرکت مي کنند. عامل اين حرکت اسرارآميز پديده هاي ژئولوژيکي است که هنوز براي دانشمندان شناخته شده نيست...





:: موضوعات مرتبط: خبر تصویری، ،
:: برچسب‌ها: سنگ هایی گه خود به خود حرکت میکنند!!!,
ادامه ی مطلب ...

نوشته شده توسط تنهاترین آرزو در ساعت 8:13



چرا این حیوانات این شکلی شدن !؟؟

جمعه 13 بهمن 1391



:: موضوعات مرتبط: عکس، ،
:: برچسب‌ها: چرا این حیوانات این شکلی شدن !؟؟,
ادامه ی مطلب ...

نوشته شده توسط تنهاترین آرزو در ساعت 7:56



█ رنگین کمان های ابشار ویکتوریا █

جمعه 13 بهمن 1391



:: موضوعات مرتبط: عکس، ،
:: برچسب‌ها: █ رنگین کمان های ابشار ویکتوریا █,
ادامه ی مطلب ...

نوشته شده توسط تنهاترین آرزو در ساعت 7:41



لغت نامه مهندسین در مقابل کارفرمایان (طنز)

جمعه 13 بهمن 1391

۱- این بستگى دارد به ……

یعنى: جواب سوال شما را نمى دانم!



۲- این موضوع پس از روزها تحقیق و بررسى فهمیده شد.

یعنى: این موضوع را بطور تصادفى فهمیدم!



۳- نحوه عمل دستگاه بسیار جالب است.

یعنى: دستگاه کار مى کند و این براى ما تعجب انگیز است!



۴- کاملا انجام شده

یعنى: راجع به ۱۰ درصد کار تنها برنامه ریزى شده !



:: موضوعات مرتبط: درهم و برهم، متفرقه، ،
:: برچسب‌ها: لغت نامه مهندسین در مقابل کارفرمایان (طنز),
ادامه ی مطلب ...

نوشته شده توسط تنهاترین آرزو در ساعت 7:2



اس ام اس های زناشویی خنده دار و جالب

جمعه 13 بهمن 1391

یک مرد بابت یک کالای ۱ دلاری که نیاز دارد ۲ دلار می پردازد

یک زن بابت یک کالای ۲ دلاری که نیاز ندارد ۱ دلار می پردازد !

.

.

.

تنها انتقامی که می توانی از کسی که زنتان را از چنگ شما

در آورده است بگیری آن است که وی را وادار کنی او را نگاه دارد !

.

.

.

راز زندگی مشترک طولانی:

هر هفته به یک رستوران زیبا رفته و در زیر نور شمع، شام شاعرانه ایی را صرف نمایید.

البته جدا از هم.

.

.

.



:: موضوعات مرتبط: اس ام اس و پیامک، ،
:: برچسب‌ها: اس ام اس های زناشویی خنده دار و جالب,
ادامه ی مطلب ...

نوشته شده توسط تنهاترین آرزو در ساعت 6:55



خبره شدن در هنر رمزگذاری

چهار شنبه 11 بهمن 1391

رمزهای عبور راهی برای حفاظت از زندگی همه افرادی است که به نوعی با نرم افزارهای مختلف سر و کار دارند. گزینه های دیگر رمزگذاری همچون خواندن اثرانگشت، اسکنر شبکیه چشم، تشخیص صدا و فلش های USB رمزگذاری شده همه محدودیت های خاص خود را دارند. هیچ روشی ساده تر و کم هزینه تر از استفاده از رمزهای عبور به شیوه قدیمی نیست.

وب سرویس ها و سیستم های مدیریت شبکه همیشه به حداقل درجه سختی رمزهای عبور نیاز دارند تا به راحتی نتوان این رمزها را پیدا کرد. حتی ما توصیه می کنیم که از رمز عبور مشابه برای وب سایت های مختلف استفاده نکنید. حتی از رمزهای عبوری که قبلا به کار برده اید نیز نباید استفاده کرد.

با توجه به تعداد دفعاتی که روزانه کاربران کامپیوتر وارد یک سرویس یا شبکه می شوند، شاید نیاز باشد تعداد زیادی رمزعبور که حدس زدن آنها بسیار دشوار است را - بدون توجه به IDهای مختلفی که همراه رمزهای عبور استفاده می کنیم - به خاطر داشته باشیم. بسیاری از حرفه ای های کامپیوتر باید از سیستم های امنیتی مختلفی برای این منظور استفاده کنند، زیرا ذهن و حافظه آدمی محدود است.

سه گزینه ای که در این راه می توانند کمک کنند، شامل استفاده از برنامه مدیریت رمز عبور، نوشتن رمزهای عبور روی یک کاغذ یا ثبت آن در یک فایل رمزدار و کشف کردن راهی برای به خاطر سپردن رمزهای عبور بسیار سخت است. از آنجا که یک روش واحد برای همه کارساز نیست، ما شیوه هایی برای به خاطر سپردن را برای تان پیشنهاد کرده ایم. با ما همراه باشید.



ادامه ی مطلب ...

نوشته شده توسط تنهاترین آرزو در ساعت 8:14



شما هم گردن درد دارید؟

سه شنبه 10 بهمن 1391

گردن ظریف‌ترین، منعطف‌ترین و درعین حال آسیب‌پذیرترین بخش ستون فقرات است.




یک متخصص فیزیوتراپی با بیان اینکه گردن درد به عنوان یکی از شایع‌ترین دردهای جوامع امروزی شناخته می‌شود و یکی از دلایل شایع بروز آن ضعف عضلانی و فقر حرکتی است، گفت:‌ عوامل متعددی از جمله عادات نادرست وضعیتی، حمل اجسام سنگین، انجام فعالیت‌های طولانی و کار با کامپیوتر، تصادفات، ضربه، آرتروز، آرتریت روماتوئید، فتق دیسک بین مهره‌ای، ضعف عضلات گردن، چاقی، عفونت‌ها و فشارهای روحی در بروز گردن درد دخالت دارند.



:: موضوعات مرتبط: پزشکی و بهداشتی، ،
:: برچسب‌ها: شما هم گردن درد دارید؟,
ادامه ی مطلب ...

نوشته شده توسط تنهاترین آرزو در ساعت 10:15



عکسهای زیبا ، دیدنی و پر احساس

سه شنبه 10 بهمن 1391



:: موضوعات مرتبط: عکس، ،
:: برچسب‌ها: عکسهای زیبا , دیدنی و پر احساس,
ادامه ی مطلب ...

نوشته شده توسط تنهاترین آرزو در ساعت 9:41



عطسه صبر

سه شنبه 10 بهمن 1391

یک، دور سه، چهار ... چهارتا عطسه پشت سر هم، خیلیه! به نظر نمی آید سرما خورده باشد. جوان سرحال و قدکشیده ای است. از ریش های کم پشت و نرمش، و سبیل های سبز نشده اش، می خورد که ١۴ یا ١۵ سالش باشد. خودش هم تعجب کرده است. یک لحظه می ایستد، ظاهرا توی جیبهایش دنبال دستمال می گردد. چیزی پیدا نمی کند و به آستین پیراهن گل گلی اش قناعت می کند. هنوز ایستاده است. گمانم هنوز دارد به حکمت عطسه هایش فکر می کند. سرش را بالا می آورد و با انگشتهای وسطی اش بالای خرخره اش را می خاراند. یک ١٠، ٢٠ ثانیه ای است که در همین حالت است. بعد مثل اینکه از چیزی شرمنده شده باشد، سرش را پایین می اندازد. راهش را کج می کند و به جای خیابان گیشا به سمت میدان انقلاب می رود. فکری موندم که چرا این کار را کرد.



:: موضوعات مرتبط: پزشکی و بهداشتی، ،
:: برچسب‌ها: عطسه صبر,
ادامه ی مطلب ...

نوشته شده توسط تنهاترین آرزو در ساعت 9:35



درباره



به وبلاگ من خوش آمدید


مطالب پیشین

کم باش
شاد باش....
اگر فـرهـاد باشـی همـه چیـز شیـریـن می شـود
من اینجا بس دلم تنگ است
۱۰ نکته کوچک و مهم در فتوشاپ برای طراحان وب
چرا دختران باید پسته بخورند
واژه هایی که عاشقانه می شوند …
خرابم …
حدیث روز / اهل قرآن چه درجه ای در بهشت دارند؟
عکسهای بازیگران بر سر سفره رنگین غذا
معرفی بهترین گوشی های هوشمند آندرویدی
چشم انداز هایی دیدنی و زیبا از نقاط مختلف چین
جاده های رویایی برای رانندگی
طالع بینی جالب دانشجویان
پرتره های افراد معروف با جملات خودشان
تصاویر ناب و دیدنی
تصاویر ناب و دیدنی
عکسهایی زیبا از جاذبه های کیش
تصاویر زیبا و جالب از انعکاس




Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by tanhatarinarezo